خوب دیدن و خوب زیستن
خوب دیدن چیست؟ بد دیدن چیست؟ ناراستی، دروغ و پندار پوچ خوبی و راستی نیست. ارزش واژهها و به کارگیری درست آنها
۱. خوب دیدن و خوب اندیشیدن زیست را بهبود میبخشد کمک میکند تا بتوان کارهای سودمند انجام داد و برای خویشتن و دیگران سودمند بود. آدم خوشبین همواره میکوشد راهکاری سودمند بیابد تا بتواند دست کم بخش بسیار کوچکی را بهبود بخشد. آرامش، لبخند زدن و دور اندیشی همراه با کوشیدن بسیار و گاهی دویدن برای انجام دادن کارهای درست و بسیار کوچک از نشانههای چنین خوب دیدنی است. شناخت درست جایگاه، زمان و رخدادهای پیرامون و کوشیدن برای یافتن کارکردی سودمند و شدنی در برابر آنها و انجام دادن یافتهها به گونهای پیاپی و بدون ایستادن در ادامهٔ خوب دیدن و خوب اندیشیدن است. پشتکار داشتن و کوشیدن برای یافتن راستیها و ارزشها به همراه شناسایی کژیها و جدا نمودن این دو دسته از هم در این راستا است. شناسایی تواناییهایی و ناتوانیهای خویشتن برای برگزیدن راهکار سودمند و بجا یکی دیگر از نشانههای خوب دیدن است. کوشیدن در دیدن خوبیها در دیگران و نپرداختن به بدیهای آنان در همین راستاست.
۲. بد دیدن و بد اندیشیدن نابودی و ناکامی را در پی دارد از کار سودمند جلوگیری میکند. با ادامهٔ بد دیدن، هیچ روزنهٔ امیدی باقی نمیماند. کار سودمندی نمیتوان انجام داد و دست و پای خود را برای همه چیز بسته میبیند. برای گریز از بد دیدن پناه بردن به راهکارهای نادرست و نابود کننده چرخهای بیپایان به سوی نیستی را در پی دارد و مانند خوردن هر روزهٔ زهر است که پیامد آن به خوبی روشن است. نگرانی، درماندگی، نابود کردن چیزهای خوب کوچک و نزدیک بینی از نشانههای چنین بد دیدنی است. تنبلی، بیهوده نگری، درهم آمیختن درستیها و نادرستیها و نکوشیدن برای جدا کردن آنها در این راستا است. بستن چشمها و دوری گزیدن از یادگرفتن و دانستن ژرف در این راه بدبینی است. دنبال راههای میانهبر گشتن برای دور زدن یا دوری گزیدن از راستیها تا به شیرینیهای کوتاه مدت رسیدن از پیامدهای نزدیک به همین راه است. کوشیدن در یافتن کوچکترین بدیها در دیگران و پراکندن آن و نادیده انگاشتن خوبیهایشان در این راستاست.
۳. ناراستی، دروغ و گول زدن و گول خوردن همراه با خام اندیشی در دستهٔ بد دیدن و بد اندیشیدن بوده و هست. فراموش کردن و درس نگرفتن از آموختههای پیشین و نادان ماندن در همین دسته است. به کارگیری راهکارهایی برای به فراموشی سپردن و ندیدن آنچه باید به یاد بماند و آنچه باید دیده و شنیده شود همان بدبینی و کج اندیشی است. همواره نگران بودن و خم به ابرو داشتن، همواره اندوهناک بودن و پراکندن بدیها در میان مردمان و ناراحت کردن و گریاندن و سوگوار کردن آنها در همین راه است. پندارهای واهی، بزرگ پنداریهای پوچ و بیمایه، برانگیختن هیجانهای آنی بویژه بر پایهٔ رسانههای ناشایسته و شناور شدن در خوابهای شیرین و بیپایه از دیگر شگردهای دوری از خوب دیدن و ساخت آرامشی دروغین و گذراست. گنده گویی، زیادهگویی، شلوغکاری و در پی به دست آوردن چیزی به هر بهایی برای نشان دادن خود و نشان دادن پندارهٔ پوچی از پیشرفت بر همین پایه است. افسون شدن به کمک رسانه و دیدن آنچه فرسنگها از تو دور است بدون دانستن و دیدن پیرامون آنچه نشان داده میشود با آنکه آنچه در پیرامونت رخ میدهد چه خوب و چه بد، بزرگتر از آن است که رسانه از دور از دیگران نشان میدهند و این فریبکاری را پذیرفتن در این گروه است.
۴. بخش بزرگی از دشواریهای مردمان همراستا پنداری ۳ و ۱ است و نشان دادن راهکارهایی برای پرهیز از ۲ با پناه بردن به گزینههایی همانند یا نزدیک به گزینههای ۳ برای درمان ۲ است. شوربختانه اینها آنچنان در میان مردمان جا افتاده است که جدا کردنشان بسیار دشوار شده است و دیده میشود کسانی که راهکار راستی و خوببینی را پیشه میکنند انگ بدبینی و پخش ناراحتیها و کم کردن خوشبختیها زده میشود. آنچه خوشبختی ماندگار به همراه دارد به کارگیری گزینهٔ ۱ و دوری گزیدن از ۲ و ۳ است. راهکارهای میانبر برای کاستن از پیامدهای سهمگین بدبینی شاید برای کوتاه مدت کمی بتواند کمک کند ولی در بلندمدت به ناکجاآباد خواهد رسید. آنچه رخ داده است بیمعناشدن و جابجا شدن معنای واژهها هست آنچنان در کاربرد نادرست از سوی رسانهها و برخی مردم به کارگرفته شده است که مردمان معنای راستین آنها را فراموش کردهاند. برخی از این جایگزینیها برای بهرهبرداریهای ویژه برای گروهی ویژه بوده است و برای سودجوییشان فرهنگ را به نابودی کشاندهاند.
احمد یوسفان، ۱۳ خرداد ۱۳۹۹، کاشان
دیدگاهها